شرکت ها و کسب و کارها برای آنکه بتوانند با فناوری های روز هماهنگ باشند، معمولاً سعی می کنند ترندها و گرایشات جدیدی که در
طراحی سایت بوجود می آید را در طراحی سایت خود به کار بگیرند. البته باید بدانید که به کار گیری یک گرایش یا ترند در طراحی سایت لزوماً به معنی بهتر شدن طراحی سایت و تجربه کاربری آن نیست و گاهی اوقات ممکن است به نسبت رقبایتان نتایج معکوسی را برایتان در پی داشته باشد.
مطمئناً شما هم سایت های بسیاری را دیده اید که طراحی سایت عمودی که در گذشته استفاده می شد را از طراحی خود حذف کرده اند و به یک طرح بندی افقی ساده و امروزی روی آورده ند. از آنجایی که امروزه طراحان سایت، زمان و سرمایه بسیار زیادی را برای بروزرسانی طراحی های خود هزینه می کنند، طراحی بسیاری از سایت ها شبیه به یکدیگر شده است. اما آیا این نوع طراحی سایت می تواند در کسب و کار شما و بهبود تجربه کاربری موثر باشد؟
زمانی که اطلاعات و مطالب طراحی سایت در طرح بندی جدید ظاهر می شوند، بسیار دوست داشتنی و خواندنی به نظر می رسند. برای مثال یکی از شرکت های طرف قرار داد با پرتال اقدام به تغییر طراحی سایت خود کرد. چنین طرح بندی افقی بسیار زیبا و امروزی است و این چنین فرض می کنیم که بسیار جذاب تر و موفق تر از طراحی های پیشین است. در هر صورت، گاهی اوقات می توانیم با تجزیه و تحلیل طرح ها و عکس العمل مشتریان، نسبت به طراحی قدیمی سایت متوجه شویم که استفاده از یک گرایش جدید کار اشتباهی بوده است.
هدف این
شرکت طراحی سایت این بود که کاربرانی را برای خواندن نوشته های خود جلب نماید و از این رو مطلب های بسیاری را به نمایش گذاشتند. طراحی سایت از هیچ تبلیغاتی در این صفحه استفاده نکرد و همگی معیارها روی جذب کاربران سایت به این نوشته ها و مطالب سایت فوکوس داشت.
همان طور که در عکس زیر مشاهده می کنید، نوشته ها در صفحه اصلی سایت به صورت فهرست عمودی قرار دارند، در حالی که نوشته ها در طرح بندی تازه طراحی سایت به صورت افقی ظاهر شدند.
جالب است بدانید، کاربران سایت از این طرح بندی افقی استقبال ننمودند و بیشتر به طرح بندی قبلی ترند دارا بودند. نقشه هایی که در عکس زیر اسکرول و حرکات ماوس مخاطبان سایت را نشان می دهد، آشکار می سازد که کاربران طراحی سایت 34 درصد بیشتر در طرح بندی عمودی در صفحه عمده طراحی سایت نسبت به طرح بندی افقی اسکرول نمودند. از این رو، نوشته ها بیشتر خوانده می شدند و کاربران بیشتری به این نوع مطلب های طراحی سایت، جذب می شدند. در حقیقت، کاربران تمایلی به خواندن نوشته هایی که به صورت افقی بود، ندارند. به چه دلیلی این اتفاق رخ می دهد؟
بیاید به هر دوی این موردهای نگاه دقیق تری بکنیم. عکس های زیر، اسکرین شات هایی از صفحه اول
طراحی وب سایت فروشگاهی در هر دو نسخه هستند. این دو عکس به ما نشان می دهد که کاربران پیش از اسکرول نمودن، در صفحه نمایش شان چه موردهایی را مشاهده می نمایند:
در نسخه اصلی در قسمت چپ، کاربران نمایی از ستون های عمودی را می بینند، این امر نشان می دهد که نوشته ها و مطلبهای بیشتری در ادامه هست که با اسکرول نمودن می توانند به آن ها دست یابند. در مقایسه، طرح بندی افقی هیچ انگیزه ای به مخاطب طراحی سایت نمی دهد تا اسکرول کرده و مطالب بیشتری را ببیند، به این خاطر که آن ها فکر می نمایند که این قسمت افقی، پایان صفحه است و به این خاطر از قسمت نوشته ها به سرعت خارج می شدند.
به علاوه، حتی اگر کاربران در این شرایط نیز اسکرول نمایند، هر ردیف افقی در هر قسمت از صفحه سایت قادر است نشان دهنده پایان آن صفحه باشد، این در حالی است که طرح بندی عمودی همواره این معنی را برای خوانندگان طراحی سایت دارد که باز هم مطالب بیشتری در ادامه هست.
این دو مورد هم از نظر دیداری و هم از نظر روانشناسی تحت آزمایش قرار گرفتند. مثال بالا نشان می دهد که تفاوت میان طرح بندی افقی و عمودی چیست و کدام یک به اسکرول نمودن کاربران سایت کمک بیشتری می نماید و کدام یک سبب جذب کاربران بیشتر به نوشته های طراحی سایت می شود.
دیدگاه های روانشناسی. عبارت "تشخیص شیء"، شیوه ای که یک شیء را تعبیر و تفسیر می کنیم را نشان می دهد. شناخت اشیاء خیلی برای حیات و زندگی ما اهمیت دارد، به این خاطر که ما بایست پیش از پی بردن به ویژگی ها و خصوصیات های یک شیء، آن را تشخیص دهیم. به طور مثال، هنگامی که سیب را می بینیم، بلافاصله به خوراکی بودن آن پی می بریم. وقتی هم که یک گرگ را می بینیم، متوجه می شویم که قادر است به ما آسیب برساند.
مغز ما تمایل دارد تا تجربه های گذشته که از تعامل با اشیاء حاصل شده است را برای ما یادآوری نماید. در کتاب "به چه نحوی تصمیم گیری می کنیم" از Johan Lehrer، وی می نویسد که مغز ما ماده شیمیایی به نام دوپامین را وقتی ترشح می نماید که ما اتفاقات مشابه ای با آن چه که رو به روی مان قرار دارد، به یاد می آوریم. هنگامی که دراین شرایط قرار می گیریم، می توانیم در تصمیم گیری مان موفق باشیم و از ترشح این ماده در بدن مان، حس خوبی به ما القا می شود.
شناخت اشیاء بر پایه شکل آن ها در مغز ما انجام می پذیرد. در هر مرحله از این شناختن، سیستم ادارکی ما از این عکس های و شکل هایی که در جلوی ما قرار دارد، استفاده می نماید تا به ویژگی های آن پی ببرد، نظیر خط ها، مرزها و زاویه ها. مرحله بعدی این روند دربردارنده مطابقت دادن پیام صادر شده از مغز ما با شکل مورد نظر است.
این روند مدت زمان بسیاری به طول نمی انجامد. به طور مثال، مغز به ما کمک می نماید تا حروف "B" را به منزله یکی از حروف الفبا بشناسیم نه به منزله یک شکل.
یکی از مشهور ترین تئوری ها راجع به این که ما به چه نحوی به طور دیداری اشیاء را درک می کنیم، اصل های گشتالت است. این اصل های، مفاهیم روانشانسی است که در قرن 19 در آلمان به وجود آمد. کلمه گشتالت به تنهایی به معنی "شکل" و یا "ترتیب و فرم" است. نظریه گشتالت به این ترتیب است: یک قانون ذهنی هست که معین می نماید که به چه نحوی انسان ها اشیاء را به صورت دیداری درک می نمایند—مخصوصا اگر تنها قسمتی از شکل معین باشد.
برای مثال، هنگامی که به شکل بالا نگاه می کنیم، به طور اتوماتیک یک مثلث را در ذهن خود تصور می کنیم و اصلا به این که سه زوایه مجزا از هم هست، فکر نمی کنیم. این مورد نشان می دهد که مغز ما نخست به طور کلی، شکل یک شیء را تجزیه و تحلیل می نماید و بعد به جزئیات آن می پردازد.
بر پایه" قانون مجاورت و نزدیکی اشیاء" گشتالت، مغز ما تمایل دارد تا اشکال ناقص را تکمیل نماید و در ذهن تبدیل به یک شکل کامل نماید، حتی اگر قسمت کوچکی از این شکل پدیدار شود. ذهن ما این کار را با صرفه نظر نمودن از نقاطی که ناپدید است انجام می دهد تا بتواند اشکال را به صورت کامل در ذهن به عکس بکشد. به همین خاطر است که در وهله اول برخورد با عکس بالا، در ذهن خود یک مثلث تصور می نمایید.
مثال عالی و سازگاری از قانون "مجاورت ها" گشتالت، KANISZA TRINGLE است. به تصوری زیر نگاه نمایید. این طرح، به وسیله یک روانشناس ایتالیایی به نام جتینو کانیزسا در دهه 1950 نمایش داده شده است. این طرح اثبات می نماید که ما به چه نحوی این مثلث را به طور کامل در ذهن خود ترسیم می کنیم، در حالی که تنها چند قسمت از آن آشکار است.
تنها راهی که نسل بشر توانسته است ادامه حیات داشته باشد، به نوع گزینش و تصمیم گیری های ذهن او ارتباط پیدا می نماید. مغز انسان نظیر دستگاهی است که حتی با وجود اطلاعات ناقص، مناسب ترین تصمیم گیری را انجام می دهد. – مالکوم گلاول
این مورد شرح می دهد که به چه دلیلی طرح بندی افقی در طراحی سایت ها کارساز نیست. چارچوب این طرح بندی های افقی در ذهن این گونه استدلال می شود که این قسمت، پایان صفحه است. هنگامی که یک چارچوب های افقی نزدیک به هم را در یک
طراحی سایت مشاهده می کنیم، قانون گشتالت به میان می آید و ما یک شکل کلی را در ذهن خود ترسیم می کنیم. در نتیجه، ما دیگر به دنبال اطلاعات بیشتر نمی باشیم و تصمیم خود را گرفته ایم.
دیگر طرح بندی های مشکل ساز. طرح بندی افقی، تنها یکی از مثال هایی است که در طراحی سایت ها هست و با سیستم پردازشگر "شناخت اشیاء" ذهن ما مغایرت دارد.
همان طور که قادر هستید ببینید، این عکس نشان می دهد که در هر دو ابزار آیفون و آیپد که پایین صفحه سایت مخفی شده است، این احساس به وجود می آید که عکس های و مطالب بیشتری در ادامه هست که از دید پنهان شده است. این امر به طور خودکار فرد را وادار به اسکرول نمودن در سایت می نماید- اما در این طراحی سایت، جایی برای اسکرول نمودن نیست، از این رو حس عصبانیت و درماندگی در فرد به وجود می آید. این شیوه اصلا سبب نمی شود تا بازدید نمایندگان تشویق به اسکرول نمودن گردند، به این خاطر که هیچ کس قادر نیست در ذهن خود عکس کاملی از اسکرول را بسازد و پی به وجود اسکرول ببرد.
PINTEREST اخیرا مجددا این صفحه را بازسازی و طراحی مجدد نمود که به نظر می آید مشکل پیش آمده، رفع شده باشد.
هنگامی که با مولفه هایی در طراحی سایت رو به رو می شویم که به نظر قابل کلیک می آید، اما با کلیک نمودن روی آن متوجه می شویم که این شکل برای کلیک نمودن تعبیه نشده است، ذهن ما دچار اشکال می شود و سیستم پردازشگر مغز قادر نیست تصمیم گیری درستی را سبب شود. از این رو، تجربه ناسازگاری برای کاربر سایت حاصل می شود که حس عصبانیت و سردرگمی او را تشدید می نماید.
ما به سادگی می توانیم مکان های خالی یک شکل را تکمیل کنیم و هنگامی که در ذهن به طور کامل آن شکل را رسم کردیم، پی به ویژگی های آن می بریم. مشکل اینجا است که رابط های کاربری معمولا طراحی سایت ها دارای کمبود موردهای دیداری هستند و از این طریق قادر نیستند به مخاطب خود کمک نمایند تا اینکه چه موردهایی در این صفحه از سایت هست را درک نمایند.
کمک به کاربران سایت تا از مولفه های طراحی سایت درک سازگاری به دست آورد، قادر است بر به چه نحوی تعامل برقرار نمودن آن ها با سایت اثر بگذارد و از همه پراهمیت تر روی احساسی که از این طراحی کسب می نمایند، خیلی اثر می گذارد. بنابراین، خیلی ضروری است تا سبب شوید تا مخاطبان سایت تان احساس خوبی از تعامل با طراحی سایت شما به دست بیاورند. این حس خوب هم تنها وقتی حاصل می شود که مخاطبان سایت بتوانند به سرعت، عکس سازگاری از مولفه های طراحی سایت شما را در ذهن خود ترسیم نمایند.
شیوه ای که طراحی سایت می نمایید و یا تعاملاتی را در طراحی سایت خود تعبیه می نمایید، بایست بر پایه محدودیت های "سیستم شناختی ذهن و مغز" مخاطبان تولید شود. هر چه مولفه های قابل درک تری را در طراحی سایت خود بگذارید، کاربران سایت مناسب هدف و پیام آن ها را درک خواهند کرد و از تجربه که از طراحی سایت شما به دست می آورند، خشنود خواهند بود.
به خاطر بسپرید که مخاطبان و کاربران طراحی سایت شما، نقش اساسی در موفقیت کسب و کار تان در بازار رقیبان دارد. هرچه شما بیشتر راجع به کاربران و مخاطبان طراحی سایت خود اطلاعات کسب نمایید، مناسب قادر هستید برای ایجاد تجربه کاربری بهینه، طراحی سایت خود را تکمیل سازید. توجه به عکس العمل ها و رفتارهای مخاطبان و شناخت سیستم پردازش مغز آن ها، سبب می شود تا مولفه هایی را در طراحی سایت خود بگذارید که نه تنها درک سازگاری را برای مخاطبان و کاربران سایت فراهم می نماید، بلکه سبب می شود تا تجربه عالی به دست بیاورند و راجع به این تجربه با پیرامونی و دوستان خود نیز صحبت نمایند